دختری از دنیای پاییز

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی (غزل هستم )

دختری از دنیای پاییز

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی (غزل هستم )

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

سلام خوبید 

من اومدم با یه غرنامه ی دیگه بلکه خالی شم 

واقعیت اینه که زندگیم به جاای سختی رسیده و من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم خیلی سخته هر تصمیمی که بگیرم دیگه فقط من نیستم زندگی خانواده هم تحت تاثیر قرار میگیره و من از این موضوع حاااااااااااااالم بده

کاش میگفتم چمه اینجا شایدم از حرفام فهمیدید ولی من نمیتونم بنویسمش هنوز ازش عبور نکردم من  بخش زیادی از سال های زندگیم از این اتفاق ترسیدم و حالا برام افتاده و من مدام میگم چرا   من که خیلی گفتم به خدا گفتم نمیتونم گفتم له میشم گفتم حتی طاقت این موضوع رو هم نمیخوام حلش کن رفعش کن 

خیلی سخته همچی سخته 

به خانواده گفتم حالم خیلی بده و دیگه نمیتونم اینطور بهشون گفتم هر  تصمیمی هم که بگیرم من احتیاج به روانشناس روان پزشک هر چی ولی مداوم دارم 

مامان گف پارسال گفتم بهت گفتم برو بهش گفتم من فکر کردم خوب شدم واقعا هم فکر نمیکردم اینطور بشه نمیدونستم هر چی بزرگ  بشم اونم باهام بزرگ میشه ولی شد 

انگل شده افتاده به جونم شبا هنوزم خواب خوب نمی بینم  عملا تو خواب یه دور عذاب میکشم بیدار که میشم بدن درد دارم خییلی بده 

قرص میخورم و برام مهم نیست  حالا هی قلبم خراب میشه تنگ میشه گشاد میشه هر کوفتی ولم کن بابا تپش قلب وحشتناک میگیرم یه دفعه میبینی منقبض میشه قلبم 

مسیر طولانی نمیتونم  یا تند مثلا سختمه راه برم 

اذیت میشم تا مدتی دست چپم رو نمیتونستم کنار بدنم بگیرم سر میشد خیلی بد بود 

ولی ببین من دارم داغون میشم فقط جسمی و روانی دارم نابود میشم و غصه میخورم 

زنگ میزنم موسسه های مهاجرتی ببین یعنی گوه گوه چیه تو میتونی ازش دکون بازار درست کنی تو این ایران خراب شده 

میگه میگوزم برات فلان دلار 

 قیمت دلارم که فاک زیبایی به زندگیمون نشون میده 

یعنی جم میخورم 50 میلیون میشه  بحث اینه این 50 تومن بابت جم می ارزه همون کارای پذیرش گفت 75 مثلا 

بهش میگم نمیتونم برگردم میگه نه قانون دو ساله برداشته شده روهمون 5 یا6 سال حساب کن مگه اینکه پارتی داشته باشی برت گردونه یعنی شما  نمیخواد کاری کنی اگر کسی فقط شرایط خوش بختی در ایران رو خواست  بگو پول و پارتی حاااااااااااااااالم از این مملکت بهم میخوره سراسر خشمم 

به هیچی نمیرسه همچی گرونه هیچی به هیچی نمیرسه 

نمیدونم باید چیکار کنم 

برم چین واقعا هزینه ها سر به سرر یعنی رییسی عطسه کنه دلار بره بالا یوان بره بالا من به فاک عظما میرم و اینکه من بابام اصلا نمیتونه مثلا حسابش خالی باشه تا حقوق دیوونه میشه و چنان فشاری به خانواده تحمیل میشه 

مامان میگه خونه رو بفروشیم حساب میکنیم واقعا با اون شاید لب به لب رد بشه و اینکه من میترسم فشارش و بارش خیلی بالاست  من میترسم  میترسم مامانم و از دست بدم زیر فشار  این ماجرا مامانم قویه  همیشه میگه من وقتی قوی  نبودم سخت گذشت بهم تا  یادبگیرم و بتونم با تمام نگرانی و استرس وارد اون ماجرا بشم  ولی جسمش همراهیش نمیکنه  من میدونم  ولی من مامانمو برای بعدم می خوام نمیخوام چیزیش بشه نمیدونم اینا همه نگرانی ها و برداشت های ذهن پریشونه که مینویسم تا داشته باشمشون 

ببین خیلی بخوایم توصیف کنم شدم همون بچه هست که خانواده غصه اش رو میخوره شده اینه دق  همون 

تفففففف 

میترسم بدبخت شم بهشون گفتم گفتم من میترسم بدبخت شم دارم به فنا میرم  

اصلا نمیدونم چه کنم برا ترکیه میخواستم اقدام کنم یه دهن صافی کردنی شده  پذیرشش یه دهن صافی شده که حد نداره  میگه  رقابتش وحشتناکه گفت الان این چند سال اخیر ایرانیا خیلی وارد شدن اگر اون موقع 100 تا ایرانی اقدام میکرد الان هزار نفر 

عملا فلج شدم خیلی  داغونم با خودم گفتم ببین هر هزینه ای که الان خانواده برات میکنه بر میگرده بابا سهم الارث بدی نخواهد داشت 

هنوز پدر بزرگم زنده اس  اره ولی من دیگه اب از سرم گذشته نشسته ام دارایی های اونم حساب کردم ببینم جبران ضرری که به خانواده میزنم هست 

مامان میگه من اصلا اینطوری فک نمیکنم به هر حال خرج بچه هام میشه بابا میگه اینا مال شماست 

ببین واقعیت اینه اینه که الان تو این مملکت گوه سگ  ، پدر و مادر من  پدر مادر شما در سن  50یا 40 تازه به جایی میرسن که ثبات داشته باشن 

من خودم در لحظه به لحظه ی این به دست اوردنا بودم شریک راه بودم باهم حرف زدیم برای خرید هر چیزی باهم سختی کشیدیم برای به دست اوردن هر چیزی با هم دیگه همو اروم کردین  حمایت کردیم تا رفتیم جلو  به دست اوردیم لذت بردیم  از شیرینی این جلو رفتن حالا خودم شدم سد 

گوووه گوه به من و این مملکت  

نمیشه عادی نمیشه رسید بابت هر چیزی تو این مملکت نگرانی 

سگ برینه تو این مملکت داغون شدم خلاصه که همین جا هم بخوام بمونم زنگ زدم بهم  میگه ببین 200 تومن میگیرم 150 پیش 50 بعد با  روش من بری جلو 

لقمه رو اماده کردم برات بهش میگم خوب چطوری هزینه رو میگیرید میشه خورد خورد داد گفت نه دیگه برای اینکه فکر هزینه نباشید طی سال 150اول میگیرم ووووووووووو !!!!!!!!!!!!! اخرم گفت حالا اگر مشکلی بود بگید یه کاریش میکنیم  اصلا گوووووووووووووووه دوباره به این مملکت که همچی دکون بازاره 

رفتمبا شوهر عمه ام حرف زدم بهش گفتم به هیچ کس از حرفام نگه و گفت نمیگفتی هم من به کسی نمیگفتم  درود به شرفش 

بهم گفت بشین فک کن رفتن یه فشاره تو میشنی حتی بابت پولی و فشاری که خانواده ات تحمل میکنه برای خودت فشار دیگه ای درست میکنی  اه خدا  گفت به کشورای نزدیک فک کن عجله نکن را های دیگه رو بررسی کن 

گفت ببین من  داشتم دلار فرستادم برام هزینه مطرح نبود منابع تو محدوده و فک کن گفت ناراحت  نشی ولی اومدی که واقعیت ها رو بشنوی 

و نه ناراحت نشدم رفتم باهاش دو ساعت حرف زدم  و گوش داد و حرف زد و راستش چیز های دیگه ای دلگیرم کرد که اصلا ربطی به حرفای شوهر عمه ام نداشت دم معرفتش گرم که گفت نمیگه حتی به عمم :)

خلاصه که روزگار خوشی ندارم مامان میگه پاشو تصمیم بگیر و بجنگ میگه هدفت ارزش داره 

میگه ببین همه دارن میجنگن همه خسته ان  میترسن افسرده ان 

ولی دارن میجنگن میرن جلو کاری نمیشه کرد میگه در حد توانم امکانات و فراهم میکنم 

بهش میگم دیگه برام مهم نیست کی چی میگه 

میگه کسی حرفی نمیزنه میگم اصلا مهم نیست تاپارسالا شاید حق میدادم چس مثقال الان دیگه نه پس اگر قبلا نگفتن بازم مهم نیست کسی منو ندید 

فشار های این روزا رو نمیبینه درک نمیکنه واقعا 

هیییییییچ کس منودرک نمیکنه هرکی جای خودشه کسی نمیدونه چی به من میگذره نمیبینه روزی دوتا پروپرانولول میخورم رنج تو رو فقط خانواده میبینه و تو داری میگذرونیش پس فعلا به جهنم امیررضا بهم میگه کاش همیشه همین طوری باشی

به خودم گفتم ببین اگر نشد اون چیزی که میخوای اگر ......... شد خودتو میکشی اگر الان زنده ای اگر جرعت نداری پس هنوز نرسیده به اونجا که باید هنوز نرسیده و میشه ادامه داد 

نمیدونم فعلا همه پراکنده ایم خیلی باهم حرف نمیزنیم بابا که فک میکنه داره امتحان میشه  که مثلا من بهش بگم داری یا نداری گوز بابا بهم میگه میخوای برخودتت با مسائل


 اینطور باشه بعد خودش سر درد وحشتناک داره قرص میخوره مامان نگران  شبا نمیخوابه و من از همیشه بیشتر از خودم بدم میاد 

بله همین طور که متوجه هستید دارم همه رو نابود میکنم مامان بزرگ بابا بزرگ سمت مادری رو خبر کردم از این شرایط واقعیت بهم گفتن از لحاظ مالی  و معنوی در حد توانشون هر چی بتونن برام انجام میدن که  حداقل  اروم شم اونا هم حتی درگیر منن

مینویسم که یادم باشه که مامان بزرگ بهم گفت ما پیر شدیم تو رو خدا کاری نکن بری بیمارستان چیزیت بشه بهم گفت منو بابا بزرگ سنمون بالاست طاقت نداریم 

خیییییییلی شرایط بده وای خدایا الانم مینویسم که خالی شم 

که شاید یکم اروم شم 

این روزا زنگ میزنم این ور اون ور استرس میگیرم نمیدونم چی به جونم میشه میشینم سریال میبینم 

همه امچک میکنم ناراحت کننده نباشه  هرچی ذهنمو مشغول کنه نمیتونم ببینم کلا که یهو وسطش میرسم میبینم نفهمیدم چی شد اصلا فیلم میبینم چک میکنم اخرش حتما خوش باشه 

کتاب میخونم 

تاک شو میبینم جدی ترین سریالی که میبینم زخم کاری کل جمعه امیدم به همین سریاله که اونم زدن توش یعنی خاااااااااااااااااااااااک تو سر این مملکت به اندازه یه سریال نمیتونی امید ببندی به زندگی تو این مملکت افسرده امون کردن بدبخت شدیم 

ولی هنوز مشکل ایناست 

مشکل دیگه اینا نیست مشکل لاک زدن جواد عزتی نیست مشکل سگ نیست مشکل اب برق پوووووول پوووول مشکل ما  ایناست 

مشکل نگرانی از اینده اس ترس از همچی 

مشکل ایناست باشه  ؟!مشکل اینه من الان هر گوهی بخورم دیگه قابل جبران نیست  انگار دارایی ها غنیمت جنگی شده 

مشکل اینه من الان موبایل خوب رو با 30یا 40 میتونم بخرم اون موقع 5 تومن بود مشکل اینه الان  لپ تاپ از 15 شروع میشه عطر چس دیروزی الا ن  میلیونی  شده مشکل اینه این مملکت تفریح نداشت و ما دلخوش به این چیزا بودیم مشکل اینه الان کافه رفتن ساده رو با 50 تومن نمیشه جمع کرد 

مشکل اینه من الان نمیدونم باید غصه ی اینو بخورم که فکر می کردم توی این سن اگر تررر زده نمیشد تو این مملکت قرار بود وضع دیگه ای رو تجربه کنم یا بگم وااای اونی که الان به نون شب محتاجه چی اخه یعنی چی یعنی چی 

این استرس سراسر یعنی چی 

خیلی درموندم خییییییییییییلی کاش نجات دهنده ای بود کاش خدا سخت نمیگرفت کاش مثل تمام این فیلمایی که دیدم وسط راه یکی کمک میکرد منو نجات میداد ولی نیست من میدونستم که  رفتنی نیستم همون اول گفتم دل نبند به رفتن اطلاعات جمع کن که مدیون خودت نشی 

من فقط میخواستم زندگیمو بسازم خدایا چیزی نمیخواستم 

میخواستم برسم به جایی اگر در توانم بود اطرافیانو نجات بدم 

حداقل برادرمو 

ولی خودمم موندم خودم درمونده تر از همه ام و مشکلمو پول کوفتی حل میکنه 

ایران با پول شما به اندازه ی ستاره های اسمون براتون راه باز میشه حتی قانون هم با شما میشه 

من نمیدونم فقط قرار نبود قرار ما از زندگی و اینده و ارزو هامون این نبود 

من تو جوونی پیر شدم 

پیرررر شدم بخدا که محیط بی تاثیر نبود 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد