دختری از دنیای پاییز

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی (غزل هستم )

دختری از دنیای پاییز

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی (غزل هستم )

به ناله ی آن مرغ آمین دگر به دلم طاقتی نیست

باورتون میشه 

بیشترین  کلمه ای که در سرچ ها  باعث دیدن وبلاگ من میشه اون پست کاش می شد مرد بی انکه مادر بفهمد هست 

چقدر وحشتناک که روزانه ما انقدر به مرگ و مردن  فکر میکنیم 

خودم توی ذهنم هزار بار از تراس خودمو انداختم پایین 

توی ذهنم هزاران بار قرص ها رو شمردم و گفتم با اینا میشه مرد 

و عین هزار بار ترسیدم  از خودم از زخمی  که به خانواده میزنم و از مرگ  و ازمرگ ترسیدم  

تقصیر ما نیست جان دلم 

در و دیوار این این کشور بوی مرگ میده بوی نبودن و رفتن و دل کندن بوی ارزوی های بر باد رفته 

بغض های فرو خورده بوی سوختن آرزو و اینده 

بوی ترس ، ترس از روز های نامعلوم   ترس از اینده ی خودت و عزیزانت 

بیرون میری ماسک یادت نرود جان دلم  از ترس ویروس و  بیماری  نه 

ماسک بزن جانم  که این روز ها شهر بوی مرگ میدهد مرگ دلخوشی های کوچک من و تو