دختری از دنیای پاییز

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی (غزل هستم )

دختری از دنیای پاییز

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی (غزل هستم )

پس کو

به خودم قول دادم بعد از عید با یه انرژی خییلی زیاد برم مدرسه ولی استرس امتحاناتم که قراره یه مدت دیگه شروع بشه نمیذاره از اخرین فرصت برای یه خواب با ارامش استفاده کنم اثری از اون انرژی توی خودم نمیبینم 

چرا ادم ها یه همراه نامرعی ندارن تا موقع ترس و دلهره و نگرانی بهش پناه ببرن فقط برای ارامش یه اغوش  پر از ارامش 

ای کاش یه همچین موجودی بود 

من توی دنیای سرگردون ذهنم دارم دیوونه میشم 

یه ای کاش دیگه اینکه مثلا این ذهن ادم یه دکمه ای چیزی داشت میزدی خاموش میشد یه راه برای خفه کردنش به موقع که کار نمی افته موقع خواب تازه انگار یادش میاد برای افریده شده شروع میکنه  کار کردن  

ذهنم خواهش میکنم خفه شو 

برای تمام کسایی که شنبه نمیرن مدرسه ارزوی میکنم یه روز پر از اتفاق خوب داشته باشن تا هی یادشون بی افته چند سال پیش چه حالی داشتن  فردای سیزده     اما حالا چه حالی دارن آی این فکرا میچسبه آی میچسبه من از این فکرا تابستون میکنم بعد در لذتی وصف نا پذیر  غرق میشیم  برای امسال خودم فقط رووووحیه و نمره فقط 

قراره سیزده به در بریم جوج بزنیم با نوشابه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد