دختری از دنیای پاییز

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی (غزل هستم )

دختری از دنیای پاییز

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی (غزل هستم )

بیا بنویسیم

1. مینویسم تا ذهنم خالی بشه .

2.  حالا  که اسفندیم بذار بگم امسال سالی بود که بیش از هرچیزی ففففهمیدم پول مهمه دنیا دنیا پول مهمه اون موقع میدونستم اما الان فهمیدم  امسال بحرانی ترین سال عمرم بود و هست و هنووز در بحرانم 

3. امسال روز هایی بر من گذشت که هرگز فکر نمیکردم زنده ازش بیام بیرون چه شبا که به خودکشی فکر کردم به راه های  به مختلفش ادم هایی که بعد من چی میشن اما خوب  فقط فکر کردم  روز هایی که تمام خونه رو با لیوان اب طی میکردم و  فقط اب میخوردم و گریه میکردم  یک هفته ای که مادرم حرف زد و حرف زد به روانشناسی که زنگ زدم و حرف زدم و قرار بود ادامه بدم اما من خسته بودم ار حرف زدنو  دیگه ادامه ندادم 

4. داشتم به یه بنده خدایی میگفتم عیب نداره اگر فلان موضوع برات اتفاق افتاد و بعد بهم گفت وای خدا نکنه و من اون لحظه فهمیدم زندگی وارد مرحله ای شده که میگن وای خدانکنه و من واقعا اون لحظه فهمیدم شکستم اما خودمو جمع کردم و لبخند به روش زدم 

5. داره با مامانم تلفن حرف میزنه میگه رفتم فلان جا تا خلوت بود نذرم رو ادا کردم برای غزل نذر کرده بودم و برای بذار براش اسم مستعار بذارم مثلاااا مثلا چی میدونم ماهور اره گفت برای غزل  نذر کردم و ماهور ایشااله که غزلم حاجت روا شه با خودم فکر کردم خوبه برای ماهور هم پول درخدمت بود هم دعا و  هم کائنات 

بعد من گوز برام بود گوووز  دعای سال هام و دعای زیر بارونو دعای سفره ی عید سفره های دینی و مذهبی و روزه  و هم زدن و نذری هیچ کدوم شنیده نشد 

6. پول خیلی مهمه 

7.پول خیلی مهمه 

8. این روزا خوابای خییییییییییییلی بدی میبینم 

8. خواب میبینم برادرمو پیدا میکنم و بغلش میکنم و به همه میگم این بچه ی منه بعد میترسم از من بگیرنش سفت بغلش میکنم به همه خواهش میکنم به پلیس زنگ نزنن که برادرمو ازم نگیرن یه خانواده ای رام میدم توی خونشون . بهم میگن جات امنه و قول میدن برادرم و ازم نگیرن و من از خواب میپرم همه ی بدنم درد میکنه 

9. خواب میبینم بهم حمله شده همه رو پناه میدم تامیام فرار کنم  یه سری ادم نظامی با تفنگ های بزرگ بهم میرسن از خواب میپرم 

10. بهم حمله کردن برای دفاع از خودم دارم ادم میکشم و تمام ادامه ی خواب عذاب وجدان دارم که چرا ادم کشتم میتونستم فرار کنم 

11. دوباره خواب حمله میبینم این دفعه بهم تیرر میزنن سوزش تیر و حس  میکنم از خواب بیدار میشم 

12.خواب میبینم حمله شده جیغ میزنم فرار میکنم جلوی چشمام ادمارو تیر میزنن خون مرده  چیزایی که میبینم 

توی فروشگاها به مردم حمله میکنن 

وقتی همه رو با تیر زدن من خواب میپرم  

به حدی بدنم درد میکنه که نمیتونم از جام پاشم  

13. فان ترین خوابی هم دیدم اینکه رامبد جوان نشست جلوم و بهم گقت چته انقدر نگرانی ببین بخند شاد باش زندگی ارزش اینهمه استرس و نداره 

14.پول مهمه  شما مهم ترین رویداد های زندگیتون رو با پول مخفی میکنید یا رفع و رجوع میکنید 

15. این روزا توی یوتیوب لایو خیابون های کانادا رو میبینم در حد 10ثانیه بعد حسرت اون ادمی رو میخورم که داره از خیابون رد میشه هی میگم اصلا اون میدونه خاورمیانه کجاست اصلا فلان چیزا رو تجربه کرده 

نگاه به درختا ها میکنم ساختمون ها برف همچی اونجا حال دیگه ای داره 

16. کاش که خدا اینجوری رهام نمیکرد 

17. بهم میگه بهم امیدواره 

18. من توی ذهنم ادمایی رو دارم که حتی بعد کرونا هم دلم نمیخواد ببینمشون 

19 . معمولا ادم هارو میبخشم اما امسال یک نفر رو فعلاااا میتونم بگم نمیبخشم اهای اقایی که زنگ زدی به بابام و درباره ی من پرسیدی نمییییییییبخشمت 

من اون روزا بحرانی ترین روزای زندگیم  بود زنگ زدی چی بپرسی مردک نمیبخشمت نمیبخشمتتتتتتتت

20.از تهران و کرج ممنونم بخشی از عزیزان رو در خود جای دادن قبلااااااااااا هاااااا 

که هرگز فکر نمیکردم روزی بجای دل تنگی  ممنون فاصله امون از هم باشم 

مرسی که بودید تا فاصله ای مفید بین من و عزیزانم ایجاد بشه 

21. در نهایت اگر روزی رفتم از این کشور دلم میخواد حتی کمی زبان فارسی یادم بره 

22 . جدیدا یه وسواسی پیدا کردم که وقتی بخندم حتما بعدم یه اتفاق بد برام میافته 

واسه همین عمیق نمیخندم .زیاد نمیخندم دارم خل میشم 

23 . موهام خییییییلی ریخته و چاق شدم 

24. ممنون که خوندید 

25. از اینجا  فقط میتونم بگم کاش روزی فرصتی داشته باشم محبت های داداشم رو جبران کنم و ذره ذره معرفتی رو که این روزا خرجم میکنه رو براش جبران کنم 

26. ممنون که خوندید 

27. دلم میخواست درباره اینستاهم صحبت کنم ولی حوصله ام نمیشه فقط بگم اینستا سم شده استفاده کنید ولی برای سم زدایی از یوتیوب استفاده کنید 

وبلاگ بخونید و کانال تلگرام ادمایی که روزی وبلاگ نویس بودن یا وبلاگ ندارن و دارن توی تلگرام مینویسن رو بخونید و ببینید سم اینستا رو خارج کنید 

28. خداحافظ

باز گشت همه به سوی اوست 

فلوکستین  و پروپرانولول 

میترسم خیلی میترسم از شب از روز از ساعت ها 

کاش خودکشی میکردم 

حتی از اونم میترسم 

من از ایم موقعیت سیاهی که توشم میترسم 

کاش خودکشی کنم 

میدونی حتی حوصله ندارم زنگ به مشاور بزنم براش از حالم تعریف کنم 

کاش خودکشی کنم 

من از مرگ طبیعی هم میترسم  

من کلا میترسم 

کاش پناهی بود 

خدایا چه کنم 

خدایا چه بد که نمیشنوی 

من میترسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسم 

کاش خودمو از این  دنیا پاک کنم 

من انگاری بختم به سیاهی شب  شد 

وای دیدی چی شد 

خدایا چه کنم 




همه انگشترن تو نگینی

22 آبان شده 

و من تولدمه 

خوب بیا شروع کنیم بگیم تولدم مبارک 

و بعد بنویسم و بگم که غزل از هفته ی پیش به خانواده گفتی حال تولد نداری اره همین تویی که مناسبتا برات مهم 

گفتی تولد نمیخوای کیک نمیخوای گل نمیخوای 

مامان گفت  مگه میشه ما دلمون میخواد  دلمون میخواد

بعد ها یه چیزی باشه برای تجدید خاطره نگاه عکساش کنیم 

ولی من دیگه حال ندارم 

اینم اروم رد میشه میره و منه آینده یا خودشو درک میکنه یا فحش میده بابت این کارش

ببین میدونی چیه من واقعا تحمل  یه سری چیزا رو دیگه ندارم مثلا  این که برم سفر و نگران باشم   از بس هررررر تابستونی رفتم سفر نگران 10 15 روز  بعدش بودم 

هر تولد نگران روزای اینده 

بابا حالم داره بهم میخوره هر عکسی از خودم نگاه میکنم 

میبینم چشمام نگرانه  لبام میخنده 

بعد میگم اخی اره اون روزا فکر فلان چیز بودم 

تازه فلان موضوع رو  حل کرده بودم 

داره رعد و برق میزنه 

بارونم دیگه ندوست خل شدم  میدونم   جدیدا از رعد و برقا یکم میترسم  و خوشم نمیاد که میترسم حتی یکم 

باران و بوی بارون  یاد روزایی منو میندازه که سریع میرفتم زیر بارون و هی میگفتم فلان بشه بهمان بشه این بشه اون بشه 

اخرم.......

ولی ببین من در اخر به خدا نیاز دارم چب برم راست برم بالا پایین  

اینه 

غزل تولدت مبارک  ببخشید دوست دارم خیلی چیزا بگم برات ولی  نمیتونم 

فقط تولد مبارک 

اگر پارسال غصه داشتی تولدت رو نشد  کسایی که میخوای دعوت کنی امسال همون ادمای پارسالی هم نمیشه بیان 

ولی ببین تولدت مبارک 

همین

عجیبه

سلاااااااااااااااااااااام

 الو سلام   سلاااااااااااااااام  نمیتونم از تو فکرت درام الو سلام 

اهنگ کی بوداین  الان یادم اومد یهو


 شششششششششششششششت  سرچ کردم 

مال تتلو 

احتمالا در جایی شنیدم مکانی شنیدم اینو 

چه خبر 

اومدم با یک چسناله ای دیگر  

خدمتتون عرض کنم که  مدتی هست   به این موضوع فکر میکنم که چه حالب که سنم یه جوری شده نگاه به یه سری ادما که میکنمم نگاه میکنم میبینم وا فلانی این

 کا رو کرده اختلافی با من نداره که از لحاظ سنی 

و این چقدر غریبه برام 

مثلا همین عزیزان که این روزا در سر خط خبر ها حضور پر رنگی دارن 

که از اولین عزیز شروع میکینم 

به ترتیب مهراد جم 4 سال با من اخلاف سنی داره بعد داشتم فکر میکردم یکی با 4 سال اختلاف سنی رفت خواننده شد 

مجوز کنسرت خیلی چیزا تجربه کرد اخرم کند رفت  چطوررررررررم رفت

 عجییییب

 چه میدونمم  والا شاید اگر من بودم هم  حتما تلاش میکردم به هرحال تا جوونم اقامت یه جا رو بگیرم نمیدونم احتمالا  از همون ترکیه این عزیز شروع میکردم یعنی یه خونه میخریدم اونجا اول 

یا به هر حال یه کشور دیگه نمیدونم 

یا مثلا همین خانم ریحانه پارسا بازم 2 یا 3 سال اختلاف سنی داره اونم مثلا کار کرده میدونی باز  اون  هم از منطقه امن اومده بیرون 

و اخرین شخص همین دختره تو اقازاده راضیه اون یه سال با من اختلاف داره و حقیقتا پشمام ریخته فک کن مثلا تو همین اوضاع دبیرستان کلاس بازیگری رفته حتما 

و چه زود فهمیده که این همون راهه

من تو دوران دبیرستان دوتا تاتر مسابقه رفتم علاقه داشتم ولی هیچ وقت فکر نکردم یا شجاااعت درواقع فکر به این که این همونه  راهه که من باید توش قدم بردارم  نداشتم 

حالا اینا که دوتا اولشون قطعا با خوندن اسمشون میگین اصلا چرا اینا رو مثال زدی و اینا اما میگم حرفم همون اختلاف سنی و تجربه و اون منطقه ی امنه میدونی 

من با اینکه خانواده ی گیر بده ای ندارم 

نمیدونم شاید هم بای دیفالت خودم جوری بودم که اصولا نیاز به گیر نبوده ولی خوب نمیشه قاطع هم گفت میتونم بگم که خانواده ای ازاد داشتم 

ولی کلا تو زندگیم پیش نیومد که از این مسسیر نرمال چیز دیگه ای رو تجربه کنم 

با اینکه اصولا  توی ذهنم همیشه  خودمو بزرگتر دیدم همون جمله ی کلیشه ای بزرگتر از سن 

 معروف بالغ بودن 

اره مثلا یه چیز مسخرررررررره بگم یادمه راهنمایی که بودم یه دوره ای حرص میخوردم که صبحا بایدبرم مدرسه 

همش تصور این بود الان بایدد من یه دختر باشم که یا دانشگاس یا دانشگاهش تمومه و سر کا ر 

خلاصه که نمیدونم جالبه دیگه باید به این باور برسم که بزرگ شدم  من و هم سن های من وارد جامعه شدن و شدیم 

من با این که تو فکرم همیشه بزرگتر بودم ولی خوب الان واقعا دارم بزرگ میشم و درگوشی بتون بگم واقعا نفهمیدم چی شد 

گاش حداقل بقیه اشو به خوبی بفهمم چی شد  یعنی اتفاقای خوب 

مطلب به درد بخور ندارم 

کلا که چرت میگم 

ببخشید دیگه 

مطلب به درد بخورم میتونه این باشه که انتخابات امریکا نزدیکه 

میگن که مهمه من که فکر نمیکنم 

احساس میکنم انقدر این کلاف پیچیده که ..................

ولی کاش موثر باشه اگر هم باشه اونی بشه که برای ما خوب باشه  خلاصه پای صندوق برین که میزان رای ملت 

بوس میفرستم براتون از روی ماسک

بای بای